آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟فامیل دور: واسه بهار .از در بسته دزد رد میشه ولی از در باز رد نمیشه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر میکنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر میکنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون تو هست ُ میره سراغشون دیگه. در باز ُ کسی نمیزنه. ولی در بسته رو همه میزنند. خود شما به خاطر اینکه بدونی توی این پسته دربسته چیه، میشکنیدش. شکسته میشه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته میمونه. یه سری از دلها درشون بازه. میفهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دلها هست که درش بسته اس. اینقدر بسته نگهش میدارند که بالاخره یه روز مجبور میشند بشکنند و همهچی خراب میشه.آقای مجری: در دل آدم چهجوری باز میشه؟فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز میشه
ببعی : make a word with A
طناز طباطبایی : A Apple
ببعی : no. A Kaho
طناز طباطبایی : کاهو که فارسیه !
ببعی : no it is a international word
آقای مجری : شعری که بلدی رو بخون
جیگیر : گفتم غم تو دارم ، گفتا غمت سرآید ، گفتی یا نگفتی ؟ گفتی یا نگفتی؟گفتی یا نگفتیـــــی ؟
مجری : شاعر گفته به ما چه؟
ببعی : It’s nice to be important, but it’s more important to be nice
مجری : نه شعر فارسی بخون
ببعی : در گلستانه چه بوی علفی می آمد ، به به .
آقــوی همساده :مــا رفتیم محضــر ماشینو به نام خودمــون کنیم . . .یــهو نفهمیدیم چــی شــد اون وســط از یکـی طلاق گرفـتیم !
فامیل دور : راه رفتـنـی را ، باید رفت ! در بستنی را ، بــــاید بست !
پسر عمه زا : در بستنی رو باید لیسید !
رفتم ادامه مطب خیلی باحال بود وب خوفی داری نانا
ممنون ازنظرت